آن وقت ها که دبستان می رفتیم، یادش به خیر، مُبصِر داشتیم. کار
مبصر بعضی پامنبری ها بود. تخته سیاه را پاک می کرد، گچ می آورد، حاضر غایب
می کرد، برپا-برجا می گفت و یک سری پامنبری های دیگر. اما از جمله این پا
منبری ها یکی هم این بود که روی تخته سیاه دو ستون باز می کرد. بالای یکی
می نوشت "خوب" و بالای آن یکی "بد". بعد می آمد اسم بعضی از بچه های کلاس
را بنا به تشخیص خود در زیر ستون خوب یا بد می نوشت. این کار باعث می شد
نفوذ و برد و اهمیت مبصر بیشتر شود و خاطرش نزد بچه ها عزیز تر یا منفورتر
شود و بچه ها هم برای رضایت مبصر و انتقال از ستون بد به خوب به صرافت
بیفتند که اغلب هم بر طبق معمول (ولی برخلاف آنچه قاعدتاً باید روح چنین
ابزارهای مثلاً آموزشی باشد) به رشوه دادن ها در همان عالم دبستانی منجر می
شد.
حالا حکایت این مجله ی تایم است. در ماه می هر سال می آید یکصد شخصیت جهانی را انتخاب می کند و نام و عکس وشرح کوتاهی را در مورد اهمیت مثبت یا منفی آن ها منتشر می کند.
من البته معیارهای مجله تایم رادر انتخاب این افراد نمیدانم و خبر ندارم که چه کسی آن هارا نامزد می کند و آیا انتخابی هستند یا انتصابی. اما امسال در لیست یکصد تایم، که آن هارا بانفوذ ترین آدم های دنیا مینامد، دو ایرانی هم هستند: آقای فرهادی در ستون خوب ها و آقای خامنه ای در ستون بدها. یادم هست که مدتی در فضای فیس بوک نام اصغر فرهادی و دعوت به رای دادن برای انتخاب او دیده می شد اما ظاهراً آقای خامنه ای بدون پارتی بازی به این مقام رسیده است.
اما یک نکته دیگر هم در مورد این "یکصدِ تایم" بگویم و بروم پی کارم. لیست این یکصد نفر را که مرور می کردم دیدم فقط 25 نفر از آن هارامی شناسم! یعنی منی که ادعای باسوادی و روشنفکری وبه قول مرحوم اخوان چه و چه دارم و از صبح تا شب مشغول خواندن و مرور اخبار هستم فقط 25% از این یکصد شخصیت را می شناسم! حالا البته می توانم این را به حساب انتخاب های ضعیف تایم بگذارم و خودرا دلداری دهم ولی خوب درست ترش این است که به یاد همان سال های دبستان یک "خِفَتِ" سرِ صف برای خودم بکشم که این همه از قافیه پرتم.
تازه بدی کار دراینجاست که بین اسم های این لیست یکصد نفره که من تا حالا نمی شناختم، آدم های جالبی هم هستند مثل مثلاً علی فرزات، کاریکاتوریست (یا کارتونیست) معترض سوری که نیروهای بشار اسد هردو دستش را شکستند تا نتواند کاریکاتور بکشد ولی او هنوز هم مشغول است. و یا الکسی ناوالنی روسی که پیه دردسر و مشکلات را به جان خریده و در مقابل ولادیمیر پوتین ایستاده و خلاف کاری های اورا افشا می کند. و یا از همه مهم تر اسکار پیتوریوس که گرچه دوپایش از زانو به پائین قطع شده، اما با پشتکار و قدرتی شگرف و قابل ستایش توانسته جواز ورود به مسابقات المپیک لندن را برای رقابت با قهرمانانی که پاهای سالم دارند بدست آورد. دارم از خودم و ندانستنم و نشناختن این آدم های بزرگ شرمنده می شوم.
پ.ن.: چهارسال پیش هم در مورد "یکصد تایم" آن سال مطلبی در اینجا نوشتم.
حالا حکایت این مجله ی تایم است. در ماه می هر سال می آید یکصد شخصیت جهانی را انتخاب می کند و نام و عکس وشرح کوتاهی را در مورد اهمیت مثبت یا منفی آن ها منتشر می کند.
من البته معیارهای مجله تایم رادر انتخاب این افراد نمیدانم و خبر ندارم که چه کسی آن هارا نامزد می کند و آیا انتخابی هستند یا انتصابی. اما امسال در لیست یکصد تایم، که آن هارا بانفوذ ترین آدم های دنیا مینامد، دو ایرانی هم هستند: آقای فرهادی در ستون خوب ها و آقای خامنه ای در ستون بدها. یادم هست که مدتی در فضای فیس بوک نام اصغر فرهادی و دعوت به رای دادن برای انتخاب او دیده می شد اما ظاهراً آقای خامنه ای بدون پارتی بازی به این مقام رسیده است.
اما یک نکته دیگر هم در مورد این "یکصدِ تایم" بگویم و بروم پی کارم. لیست این یکصد نفر را که مرور می کردم دیدم فقط 25 نفر از آن هارامی شناسم! یعنی منی که ادعای باسوادی و روشنفکری وبه قول مرحوم اخوان چه و چه دارم و از صبح تا شب مشغول خواندن و مرور اخبار هستم فقط 25% از این یکصد شخصیت را می شناسم! حالا البته می توانم این را به حساب انتخاب های ضعیف تایم بگذارم و خودرا دلداری دهم ولی خوب درست ترش این است که به یاد همان سال های دبستان یک "خِفَتِ" سرِ صف برای خودم بکشم که این همه از قافیه پرتم.
تازه بدی کار دراینجاست که بین اسم های این لیست یکصد نفره که من تا حالا نمی شناختم، آدم های جالبی هم هستند مثل مثلاً علی فرزات، کاریکاتوریست (یا کارتونیست) معترض سوری که نیروهای بشار اسد هردو دستش را شکستند تا نتواند کاریکاتور بکشد ولی او هنوز هم مشغول است. و یا الکسی ناوالنی روسی که پیه دردسر و مشکلات را به جان خریده و در مقابل ولادیمیر پوتین ایستاده و خلاف کاری های اورا افشا می کند. و یا از همه مهم تر اسکار پیتوریوس که گرچه دوپایش از زانو به پائین قطع شده، اما با پشتکار و قدرتی شگرف و قابل ستایش توانسته جواز ورود به مسابقات المپیک لندن را برای رقابت با قهرمانانی که پاهای سالم دارند بدست آورد. دارم از خودم و ندانستنم و نشناختن این آدم های بزرگ شرمنده می شوم.
پ.ن.: چهارسال پیش هم در مورد "یکصد تایم" آن سال مطلبی در اینجا نوشتم.
No comments:
Post a Comment