«یکی پرسید از آن شوریده ایام
که تو چه دوست داری؟ گفت دشنام!
که هرچیزی که دیگر می دهندم
به جز دشنام، منت می نهندم»
به نظرمن دشنام یک نوع خشونت است، خشونت کلامی! البته بعضی وقت ها ممکن است کاربرد مثبتی داشته باشد، مثلاً وقتی که به جای خشونت فیزیکی به کار می رود و از بروز آن جلوگیری می کند. یعنی مثلاً دعوا به جای کتک کاری و لت و کوب و کشت و کشتار با بده بستان دشنام فروکش می کند. یا مثلاً وقتی که زورت به قلدری نمی رسد که مشتی حواله دماغش کنی، با دادن چند دشنام چارواداری دلت کمی خ...نک می شود.
اما از این ها گذشته تقریباً در بیشتر موارد دشنام دادن آلودن دهان و کلام به زشتی و پلیدی است و کسی که دشنام را بی جا تکرار می کند «بد دهن» و «بی ادب» می نامند که تحت هیچ شرایطی صفت نیکویی نیست. دشنام های جنسی سه کاف دار یک رذالت نهفته دیگر هم دارد که معمولاً به سوی مادر و خواهر و زن (همسر) حریف حواله می شوند که اصولاً در داستان نقشی ندارند و بی تقصیرند. مثلاً در بزن بزن های فیس بوکی طرفداران رای دادن و رای ندادن یکی آمده بود هرچی کاف درچنته داشت به خواهر و مادر آن ها که رای نمی دهند حواله کرده بود (یا برعکس). گیرم تو با من که رای نمیدهم (یا میدهم) مشکل داری به خواهر و مادرم چه ربطی دارد؟ شاید آن ها اصلاً هم رای تو باشند؟!
بعضی ها هم ممکن است بگویند بزرگانی چون سعدی و مولوی و ایرج میرزا هم به وقتش اهل به کار بردن واژه های رکیک آنچنانی بوده اند! بله درست است اما به قول خودشان «هرسخن جایی و هرنکته مقامی دارد». تازه اگر همان بزرگان هم به نظر من می آمدند و به جای استعمال واژگان سه کاف دار جایگزین های ابتکاری خودشان را به کار می بردند (که استادان بی بدیل چنین کاری اند)، شاید حرفشان اثر بیشتری داشت. در این زمینه مثال هایی هم می توان زد، مثلاً ایرج پزشکزاد نازنین اگر به جای «عضو شریف دوستعلی» همان کاف معروف را به کار می برد آیا این همه لطف کلام از میان نمی رفت؟ تازه این را هم در نظر داشته باشید که ادبیات ما پراست از واژه های جایگزین دشنام با شدت و خشونت کم تر ولی با همان عمق و معنا. مثلاً به یاد بیاورید واژه های پفیوز، پاانداز، قرمساق، دیوث و جاکش را به جای واژه رکیک کاف دار مربوطه!
متاسفانه استعمال مکرر و در بسیاری از موارد بی جای دشنام و واژگان رکیک یک عیب بزرگ دیگر هم دارد که آن را عادی کرده و زشتی آن را ناشنیده می گذارد. مثلاً توجه کنید به کثرت تکرار بی جای (F*ck) در انگلیسی و حتی فارسی! اما شاید بتوان گفت که هنوز هم کاربرد این واژگان به شکل رسمی و در مجالس از طرف آدم های اسم و رسم دار بی ادبی و ساختارشکنی به شمار می آید و هنگامی که افرادی هم چون احمدی نژاد و ترامپ انواعی از این کلمات را به کار می برند به درستی به «لمپنیسم» و «شعبان بی مخیسم» متهم می شوند.
که تو چه دوست داری؟ گفت دشنام!
که هرچیزی که دیگر می دهندم
به جز دشنام، منت می نهندم»
به نظرمن دشنام یک نوع خشونت است، خشونت کلامی! البته بعضی وقت ها ممکن است کاربرد مثبتی داشته باشد، مثلاً وقتی که به جای خشونت فیزیکی به کار می رود و از بروز آن جلوگیری می کند. یعنی مثلاً دعوا به جای کتک کاری و لت و کوب و کشت و کشتار با بده بستان دشنام فروکش می کند. یا مثلاً وقتی که زورت به قلدری نمی رسد که مشتی حواله دماغش کنی، با دادن چند دشنام چارواداری دلت کمی خ...نک می شود.
اما از این ها گذشته تقریباً در بیشتر موارد دشنام دادن آلودن دهان و کلام به زشتی و پلیدی است و کسی که دشنام را بی جا تکرار می کند «بد دهن» و «بی ادب» می نامند که تحت هیچ شرایطی صفت نیکویی نیست. دشنام های جنسی سه کاف دار یک رذالت نهفته دیگر هم دارد که معمولاً به سوی مادر و خواهر و زن (همسر) حریف حواله می شوند که اصولاً در داستان نقشی ندارند و بی تقصیرند. مثلاً در بزن بزن های فیس بوکی طرفداران رای دادن و رای ندادن یکی آمده بود هرچی کاف درچنته داشت به خواهر و مادر آن ها که رای نمی دهند حواله کرده بود (یا برعکس). گیرم تو با من که رای نمیدهم (یا میدهم) مشکل داری به خواهر و مادرم چه ربطی دارد؟ شاید آن ها اصلاً هم رای تو باشند؟!
بعضی ها هم ممکن است بگویند بزرگانی چون سعدی و مولوی و ایرج میرزا هم به وقتش اهل به کار بردن واژه های رکیک آنچنانی بوده اند! بله درست است اما به قول خودشان «هرسخن جایی و هرنکته مقامی دارد». تازه اگر همان بزرگان هم به نظر من می آمدند و به جای استعمال واژگان سه کاف دار جایگزین های ابتکاری خودشان را به کار می بردند (که استادان بی بدیل چنین کاری اند)، شاید حرفشان اثر بیشتری داشت. در این زمینه مثال هایی هم می توان زد، مثلاً ایرج پزشکزاد نازنین اگر به جای «عضو شریف دوستعلی» همان کاف معروف را به کار می برد آیا این همه لطف کلام از میان نمی رفت؟ تازه این را هم در نظر داشته باشید که ادبیات ما پراست از واژه های جایگزین دشنام با شدت و خشونت کم تر ولی با همان عمق و معنا. مثلاً به یاد بیاورید واژه های پفیوز، پاانداز، قرمساق، دیوث و جاکش را به جای واژه رکیک کاف دار مربوطه!
متاسفانه استعمال مکرر و در بسیاری از موارد بی جای دشنام و واژگان رکیک یک عیب بزرگ دیگر هم دارد که آن را عادی کرده و زشتی آن را ناشنیده می گذارد. مثلاً توجه کنید به کثرت تکرار بی جای (F*ck) در انگلیسی و حتی فارسی! اما شاید بتوان گفت که هنوز هم کاربرد این واژگان به شکل رسمی و در مجالس از طرف آدم های اسم و رسم دار بی ادبی و ساختارشکنی به شمار می آید و هنگامی که افرادی هم چون احمدی نژاد و ترامپ انواعی از این کلمات را به کار می برند به درستی به «لمپنیسم» و «شعبان بی مخیسم» متهم می شوند.